ریحانه جووووونریحانه جووووون، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
رانیا جووونرانیا جووون، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
محمدحسین جوووونمحمدحسین جوووون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ریحانه تمام زندگی من

من و روزمرگی های 3 تا گلهای زندگیم

خرید لباس مدرسه ریحانه

وای خدای من ، اصلا باورم نمیشه که تو بزرگ شدی و می خوای بری مدرسه عزیزم . دیروز غروب به اتفاق بابا رفتیم خیابون سیدبو رضا از تولیدی پوشاک مادر لباس مدرسه اتو گرفتیم . اون لباسارو که تن کردی خیلی  بزرگتر به نظر می رسیدی . قربونت بشم چه زود بزرگ شدی می دونم تا چشم به هم بزنم مدرک دیپلمتو می گیری و ان شاء تحصیلات عالیه رو هم طی می کنی . به امید آن روز بابا میگه وقتی این لباسها رو می پوشی ، میشی مامان دوم ...
28 تير 1391

روزی که ریحانه امده بود سرکار مامانش

روز پنج شنبه 22/4/91 همراه مامان اومدی سرکارش .همکارم آقای یوسفی اینقده باهات بازی کرد که حاضر نبودی بعداز ساعت کاری بریم خونه مثل اینکه خیلی خوش گذشت .  اون آقایی هم که زیر میزه ، آقای یوسفی که برای جابجایی سیم ها رفته بود اون زیر . ...
28 تير 1391

موندن ریحانه در کرج بدون مامان و باباش

همانطور که از عنوان پست پیداست ، ما به خاطر مریضی زن عموی بابا رفته بودیم کرج که بنده خدا بعد از 2 روز مریضی به رحمت خدا رفت و ما بعد از مراسم برگشتیم خونمون ولی تو با ما نیامدی و موندی خونه عمه ها . فکرشو بکن برای اولین بار که از ما جدا شدی . آخه قربونت برم نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده . خودم موافقت کردم ولی بعدا سخت پشیمون شدم . پیش خودم گفتم : عجب غلطی کردم . بابا که می گفت من بدون ریحانه اصلا دوست ندارم پا تو خونه بذارم . ولی ما خوش بودن تورو می خواهیم . چون همه بچه ها کرج جمع بودند دلمون نیومد تورو ازشون جدا کنیم . فردا که یکشنبه است برمی گردیم دنبالت . خوش باشی عزیز دلم
17 تير 1391
1